چنانکه میدانیم و بارها شنیده ایم وضع مطالعه در کشور ما اسفبار است و آمار مطالعه در میان ما از بسیاری از کشور ها در این زمینه پایین تر است. عمدۀ خرید و فروش کتاب و مطالعه ما مربوط به کتاب های درسی و کمک درسی است که در حقیقت مطالعه به معنای مورد نظر نیست. این مطلب بارها طرح می شود و از بابت آن اظهار تأسف می شود و جای تأسف هم دارد.
اما مطلب بسیار مهمی که به آن توجه نمی شود این است که مشکل ما در باب مطالعه بسی بزرگتر از پایین بودن آمار مطالعه است. مشکل بزرگتر آن است که بخش مهمی از آن مقدار هم که مطالعه می شود مطالعۀ سودمندی نیست، بلکه حتی زیانبار است.
مگر مطالعۀ هر کتابی خوب و سودمند است؟
گاهی مطالعه نکردن بسیار بهتر از مطالعۀ کتاب و نوشتار زیانبار و منحرف کننده است. آیا مطالعه کتابی که انسان را به پوچی برساند خوب است؟ آیا مطالعۀ کتابی که انسان را به خودکشی وادارد سودمند است؟ آیا مطالعۀ کتابی که انسان را از نظر اعتقادی دچار انحراف و کج اندیشی کند مفید است؟ آیا مطالعه ای که اخلاق و ادب و عفت را متزلزل کند خوب است؟ آیا مطالعه ای که زمینۀ خیانت همسران به یکدیگر را فراهم کند یا باعث طلاق و جدایی شود خوب است؟ آیا مطالعه ای که غیرت دینی و ملی را از انسان بگیرد خوب است؟ آیا مطالعه ای که موجب اختلاف و نفاق و تفرقه شود خوب است؟ آیا مطالعه ای که انسان را بی هویت کند و تقلید از بیگانگان و بیگانه پرستی را تقویت کند خوب است؟ شوربختانه اکثر کتاب های پرفروش و پر مطالعه در کشور ما کتاب هایی است که خواند آنها چنین پیامدهای تلخی را دارد. البته این سخن اخصاص به مطالعۀ کتاب ندارد، بلکه درباره هر رسانه ای صادق است، مانند فضای مجازی، فیلم، موسیقی و….
تقلید آفت تفکر و دشمن هویت و شخصیت آدمی است. متأسفانه تقلید در جامعه ما بدجوری مد شده و از نشانه های روشنفکری به حساب می آید. مد شده است که مطالعه خوب یعنی مطالعه رمان های خارجی و کتاب خوب یعنی کتاب نویسندگان خارجی. در رسانه ها وبویژه در صدا و سیما نیز متاسفانه این امر هر روز و هر ساعت تبلیغ می شود و معمولا یک به اصطلاح سلیبریتی را می آورند و او با نام بردن از یک یا چند نویسندۀ خارجی و نام چند رمان خارجی پز می دهد و ادا و اطوار روشنفکری در می آورد و به این شیوه حس حقارت خود را جبران می کند. من مخالف مطالعه کتاب های خارجی نیستم و خودم نیز از این کتاب ها می خوانم و گاه کتاب های خوب نویسندگان خارجی را هم به دوستان معرفی می کنم. اما در اینجا یک امّای بزرگ هست. حاصل آن اما این است که اول کتاب های فرهنگ و سنت خودت را بخوان، آنگاه برو سراغ کتاب های دیگر. خوشبختانه فرهنگ ما در بسیاری از زمینه ها مانند ادبیات، عرفان و فلسفه از غنی ترین و افتخارآمیز ترین فرهنگ های جهان است. اگر قرار است مطالعه کنیم نخست کتاب های فرهنگ خودمان را بخوانیم، سپس برویم سراغ فرهنگ های دیگر، آن هم با چشم باز و آگاهانه، نه با چشم بسته و از روی تقلید.
پر فروش بودن یک کتاب لزوما ربطی به خوب بودن و مفید بودن آن کتاب ندارد. بسیاری از اوقات پرفروش بودن یک کتاب نتیجۀ ساده لوحی خوانندگان آن است.
کتاب خواندن مانند غذا خوردن است؛ هر غذایی را که انسان می بیند بدون تحقیق و اطمینان یافتن از سلامت آن نباید بخورد. قرآن کریم در این زمینه به ما تعلیم می دهد: «فلینظر الانسان الی طعامه.» انسان باید به طعامش نظر کند. هر چه را که دید نبلعد. بله، غذا عامل حیات و زندگی و قوت یافتن است، اما غذاهایی هست که انسان را ضعیف و بیمار و حتی راهی گورستان می کند. اتفاقا یکی از امامان ما این آیه را بر غذای علمی تطبیق کرده و فرموده است که به سخن هر گوینده ای نباید گوش داد و دانش را از هرکسی نباید آموخت. البته معنای این سخن این نیست که هر کتابی که نویسندآن ایرانی باشد خوب است. ابدا ،در ایران نیز کتاب های بی فایده و حتی مضر بسیار نوشته می شود. بسیاری از نویسندگان جدید ما سخنگوی نویسندگان دست سوم غربی و بلندگوی آنها هستند. کتاب را باید با چشم باز انتخاب کرد. حتی اگر انسان در حین مطالعه تشخیص دهد که کتاب ارزش خواندن ندارد خوب است رهایش کند و عمر گرانبهایش را بیهوده تلف نکند. به علاوه کتاب را باید نقادانه خواند. خواندن یک کتاب هرگز به معنای پذیرفتن همه نظرات نویسنده نیست. نقد و تفکیک سره از ناسره علامت بلوغ و رشد فکری خواننده است.
خلاصه سخن این است که باید مطالعه کنیم، اما نه هر مطالعه ای. باید کتاب بخوانیم اما نه هر کتابی. نخست کتاب های خوب فرهنگ خودمان را بخوانیم سپس به سراغ آثار فرهنگ های دیگر برویم، چنانکه اگر قرار است گردشگری کنیم نخست کشور خودمان را ببینیم بعد اگر توانستیم به جاهای دیگر برویم. اگر قرار است ادیان و مذاهب را مطالعه و بررسی کنیم نخست دین خود را بشناسیم، سپس به ادیان دیگر بپردازیم. اگر قرار است به بشریت خدمت کنیم، اول به مردم کشور خود خدمت کنیم و کشور خود را آباد کنیم، سپس به دیگران بپردازیم و خودت این قانون را در موارد دیگر هم تطبیق کن. منظورم این نیست که اول همه کتاب های ایرانی را بخوانیم و سپس به مطالعه کتب خارجی بپردازیم؛ منظور این است که ابتدا با خواندن آثار ایرانی و اسلامی با فرهنگ خود بقدر لازم آشنا شویم آنگاه کتب دیگر را بخوانیم. هر کتاب خوبی از هر فرهنگ و کشور باشد ارزش خواندن دارد، اما اولویت را به فرهنگ و سنت خود بدهیم.
برگرفته از وبلاگ دکترمحمد فنائي اشکوري